صفحه اصلی > داستان برند ها و رویداد ها : تاریخچه بلک فرایدی (جمعه سیاه)

تاریخچه بلک فرایدی (جمعه سیاه)

تاریخچه جمعه سیاه

 ریشه‌شناسی یک اصطلاح؛ جمعه‌های سیاه تاریخ آمریکا (1960- 1869)

“بلک فرایدی” یا جمعه سیاه، نامی که زمانی توسط پلیس فیلادلفیا برای توصیف هرج‌ومرج و ترافیک سنگین به کار می‌رفت ، امروزه به نمادی جهانی از تخفیف‌های گسترده و نقطه اوج مصرف‌گرایی مدرن تبدیل شده است.

اولین “جمعه سیاه”: رسوایی بازار طلا (۱۸۶۹)


اولین استفاده ثبت‌شده از اصطلاح “جمعه سیاه” (Black Friday) هیچ ارتباطی با خرید پس از شکرگزاری یا تخفیف‌های خرده‌فروشی نداشت. این اصطلاح در ۲۴ سپتامبر ۱۸۶۹ برای توصیف یک فاجعه مالی تمام‌عیار در ایالات متحده به کار رفت. در آن روز، دو سرمایه‌دار بدنام وال استریت به نام‌های جی گولد (Jay Gould) و جیمز فیسک (James Fisk)، پس از تلاشی هماهنگ برای انحصار و دستکاری بازار طلا، شکست خوردند.  

جی گولد و جیمز فیسک بنیانگذاران بلک فرایدی

این دو نفر اقدام به خرید گسترده طلا کرده بودند تا قیمت آن را به شدت بالا ببرند و سپس با سودی هنگفت بفروشند. هنگامی که این توطئه فاش شد و دولت مداخله کرد، بازار طلا سقوط آزادی را تجربه کرد. این سقوط منجر به ورشکستگی گسترده، از بارون‌های وال استریت گرفته تا کشاورزان، شد. وحشت و تلفات مالی آنقدر شدید بود که این روز در تاریخ به عنوان “جمعه سیاه” ثبت شد تا نشانه‌ای از یک رویداد تاریک و فاجعه‌بار باشد. این ریشه‌یابی اولیه، اهمیت نمادین کلمه “سیاه” را در فرهنگ آمریکایی به عنوان صفتی برای توصیف یک مصیبت عمومی یا مالی تثبیت کرد.   

 پیش‌درآمدهای تجاری: شکل‌گیری فصل خرید (۱۹39 – ۱۹24)


مدت‌ها پیش از آنکه اصطلاح “جمعه سیاه” به خرید مرتبط شود، خودِ این روز به عنوان یک رویداد تجاری مهم در حال شکل‌گیری بود. خرده‌فروشان آمریکایی به طور سنتی، روز پس از روز شکرگزاری (که در چهارمین پنجشنبه نوامبر برگزار می‌شود) را به عنوان آغاز غیرر رسمی فصل خرید کریسمس می‌دانستند.   

نقطه عطف این سنت در سال ۱۹۲۴ رقم خورد، زمانی که فروشگاه زنجیره‌ای میسیز (Macy’s) اولین “رژه روز شکرگزاری” (Macy’s Thanksgiving Day Parade) را در نیویورک برگزار کرد. این رژه، که امروزه نیز ادامه دارد، در اصل یک استراتژی بازاریابی هوشمندانه بود.

هدف آن ارسال این پیام روشن به مصرف‌کنندگان بود که تعطیلات به پایان رسیده و فصل خرید هدیه کریسمس رسماً آغاز شده است. این رویداد، پیوندی فرهنگی و تجاری عمیقی میان شکرگزاری و مصرف‌گرایی ایجاد کرد.   

اهمیت اقتصادی این فصل خرید نوظهور چنان حیاتی بود که در سال ۱۹۳۹، در بحبوحه بهبودی کشور از رکود بزرگ، رئیس جمهور فرانکلین دی. روزولت، تحت فشار شدید لابی خرده‌فروشان، تاریخ روز شکرگزاری را یک هفته به جلو کشید. این اقدام با هدف افزایش طول فصل خرید کریسمس و تقویت اقتصاد انجام شد و نشان داد که این بازه زمانی کوتاه تا چه حد در سطح ملی اهمیت اقتصادی پیدا کرده است.   

 ریشه واقعی “جمعه سیاه”: هرج‌ومرج در فیلادلفیا (دهه‌های ۱۹۵۰ و ۱۹۶۰)


ریشه واقعی اصطلاح “بلک فرایدی” آنگونه که امروز با خرید مرتبط است، نه از دفاتر حسابداری، بلکه از خیابان‌های شهر فیلادلفیا و از زبان افسران پلیس در دهه‌های ۱۹۵۰ و ۱۹۶۰ نشأت گرفت.   

در آن دوران، پلیس فیلادلفیا از این اصطلاح برای توصیف روز جمعه‌ی پس از شکرگزاری استفاده می‌کرد، اما این توصیف نه تنها مثبت نبود، بلکه مملو از ناامیدی بود. پلیس این روز را “سیاه” می‌نامید زیرا مجبور بود با “هرج‌ومرج” (Chaos) ناشی از هجوم همزمان دو گروه عظیم به مرکز شهر دست‌وپنجه نرم کند:

گروه اول: خریدارانی بودند که فصل خرید تعطیلات را آغاز می‌کردند

گروه دوم: انبوه تماشاگران و گردشگرانی بودند که برای بازی فوتبال سنتی و بسیار بزرگ “ارتش-نیروی دریایی” (Army-Navy Game)  به شهر هجوم می‌آوردند.   

جمعه سیاه در فیلادلفیا دهه 60 میلادی

این تلاقی منحصر به فرد (که یک “طوفان کامل” فرهنگی – جغرافیایی بود) فیلادلفیا را به یک کابوس لجستیکی تبدیل می‌کرد. افسران پلیس نه تنها اجازه نداشتند در این روز مرخصی بگیرند، بلکه مجبور بودند در شیفت‌های طولانی و طاقت‌فرسا کار کنند تا ترافیک سنگین، ازدحام جمعیت در پیاده‌روها و افزایش چشمگیر آمار “دزدی از مغازه‌ها” (shoplifting) را مدیریت کنند. بنابراین، این روز برای پلیس‌ها، یک “جمعه سیاه” به معنای واقعی کلمه بود.   

بازآفرینی و اسطوره‌سازی؛ خلق یک هیولای تجاری (۱۹۷۰ – ۱۹۹۰)

تلاش‌های اولیه برای تغییر نام: شکست “جمعه بزرگ” (دهه ۱۹۶۰)


طبیعتاً، خرده‌فروشان و بازاریان شهر فیلادلفیا از این اصطلاح جدید که بار معنایی بسیار منفی (آشوب، ترافیک، دزدی) داشت و توسط رسانه‌ها در حال محبوب شدن بود، بیزار بودند. این نام برای کسب‌وکارها یک بحران روابط عمومی بود. در تلاشی برای تغییر این وجهه، آن‌ها سعی کردند نام این روز را به “جمعه بزرگ” (Big Friday) تغییر دهند تا معنای مثبت و تجاری‌تری به آن ببخشند.   

این تلاش برای تغییر نام با شکستی کامل مواجه شد. اصطلاح منفی “جمعه سیاه” جذابیت رسانه‌ای بیشتری داشت، به یاد ماندنی‌تر بود و به دلیل توصیف دقیق واقعیت خیابان‌ها، بر سر زبان‌ها افتاده بود. این شکست نشان داد که تغییر واقعیت موجود، دشوار است.   

 

خلق اسطوره “از قرمز به سیاه” (دهه ۱۹۸۰)


از آنجایی که خرده‌فروشان و بازاریابان نتوانستند  نام را تغییر دهند، در یک چرخش استراتژیک درخشان، تصمیم گرفتند “معنای” آن را بازنویسی کنند. در اواخر دهه ۱۹۸۰، روایتی جدید و هوشمندانه پدیدار شد که به سرعت جایگزین داستان پلیس فیلادلفیا شد.   

این اسطوره‌ی جدید، که امروزه به رایج‌ترین داستان در مورد ریشه بلک فرایدی تبدیل شده است، مستقیماً به اصطلاحات حسابداری اشاره دارد. طبق این روایت، در گذشته، حسابداران ضرر و زیان مالی را در دفاتر خود با جوهر “قرمز” (in the red) و سود و درآمد را با جوهر “سیاه” (in the black) ثبت می‌کردند. داستان از این قرار بود که بسیاری از خرده‌فروشان در طول سال با ضرر یا در مرز سود و زیان فعالیت می‌کردند و “جمعه سیاه”، روزی بود که به دلیل فروش انفجاری پس از شکرگزاری، حساب‌های آن‌ها نهایتاً از “قرمز” به “سیاه” تغییر وضعیت می‌داد و وارد محدوده سودآوری می‌شدند.   

اگرچه این توضیح مبتنی بر یک واقعیت حسابداری (استفاده از جوهر قرمز و سیاه) است، اما منابع تحلیلی به صراحت این روایت را در مورد ریشه‌شناسی بلک فرایدی   می‌دانند. داستان واقعی و اولیه، همان روایت پلیس فیلادلفیا است. این اسطوره‌سازی، نمونه‌ای کلاسیک از “بازاریابی روایی” (Narrative Marketing) بود؛ روایتی که نه تنها بار منفی اصطلاح را از بین برد، بلکه به شکلی هوشمندانه نقش مصرف‌کننده را از “بخشی از آشوب” به “ناجی اقتصاد و عامل سودآوری” تغییر داد.   

 

ملی شدن پدیده (دهه‌های ۱۹۸۰ و ۱۹۹۰)


اصطلاح “جمعه سیاه” تا اوایل دهه ۱۹۸۰ عمدتاً در فیلادلفیا و مناطق اطراف آن محبوس مانده بود. هیچ شهر دیگری تمایلی به وارد کردن اصطلاحی که نماد “آشوب شهری” بود، نداشت. این اسطوره جدید “از قرمز به سیاه” بود که مانند یک “اسب تروآ” عمل کرد. این روایت مثبت و تجاری، به خرده‌فروشان ملی و رسانه‌های سراسری اجازه داد تا این اصطلاح را با آغوش باز بپذیرند و آن را با بار معنایی مثبت در سراسر ایالات متحده ترویج کنند.   

در طول دهه‌های ۱۹۸۰ و ۱۹۹۰، “بلک فرایدی” از یک دردسر محلی به یک “رویداد خرید ملی” تبدیل شد. این تحول، توسط کمپین‌های بازاریابی هماهنگ و گسترده فروشگاه‌های زنجیره‌ای بزرگ و تبلیغات رسانه‌ای هدایت شد و این روز را به عنوان آغاز رسمی و پرهیجان فصل خرید کریسمس در ذهن مصرف‌کنندگان آمریکایی تثبیت کرد.  

جهانی‌سازی بلک فرایدی؛ پذیرش، انطباق و رقابت (۲۰۰۰ – تاکنون)

بلک فرایدی که دهه‌ها یک پدیده منحصراً آمریکایی بود، در قرن بیست و یکم به سرعت جهانی شد. با این حال، این جهانی‌سازی یک فرایند یکسان نبود و تحلیل داده‌ها نشان‌دهنده سه الگوی متمایز است: پذیرش مستقیم، انطباق فرهنگی، و جایگزینی رقابتی.  

 همسایه شمالی (کانادا): پذیرش اجباری


کانادا نمونه بارز “پذیرش مستقیم” یا “دفاعی” است. کانادا جشن شکرگزاری خود را در ماه اکتبر برگزار می‌کند و هیچ پیوند تقویمی با بلک فرایدی آمریکایی نداشت. با این حال، به دلیل نزدیکی جغرافیایی و قدرت دلار کانادا (به ویژه در اوایل دهه ۲۰۰۰)، مصرف‌کنندگان کانادایی به صورت انبوه در روز بلک فرایدی از مرز عبور کرده و برای خرید به ایالات متحده می‌رفتند.   

این “فرار اقتصادی” ضرر هنگفتی به خرده‌فروشان کانادایی وارد می‌کرد. در نتیجه، از حدود سال ۲۰۰۸ و به طور جدی‌تر از ۲۰۱۲، فروشگاه‌های کانادایی مجبور شدند برای حفظ مشتریان خود، تخفیف‌های بلک فرایدی را در کشور خودشان ارائه دهند. پذیرش بلک فرایدی در کانادا نه یک انتخاب فرهنگی، بلکه یک ضرورت اقتصادی دفاعی بود.   

 عبور از اقیانوس اطلس (اروپا)


بریتانیا:
ورود بلک فرایدی به بریتانیا بسیار پیچیده بود، زیرا این کشور قبل از آن، معنای کاملاً متفاوتی برای “جمعه سیاه” داشت. برای پلیس و سرویس سلامت همگانی، “جمعه سیاه” به طور سنتی به آخرین جمعه قبل از کریسمس اطلاق می‌شد؛ روزی که به دلیل برگزاری جشن‌های پایان سال ادارات، مملو از آشوب‌های خیابانی و مراجعه به اورژانس بود.   

ورود مدل آمریکایی در دو مرحله رخ داد:

  1. ورود آنلاین (۲۰۱۰): شرکت آمازون (Amazon) این رویداد را به صورت آنلاین به بریتانیا معرفی کرد.   
  2. ورود فیزیکی و پرآشوب (۲۰۱۳): شرکت Asda (که در آن زمان زیرمجموعه Walmart آمریکا بود) تصمیم گرفت مدل آمریکایی “هجوم به فروشگاه” (door-buster) را پیاده‌سازی کند. این اقدام منجر به بازتولید دقیق آشوب‌های آمریکایی در فروشگاه‌های بریتانیا شد؛ تصاویری از درگیری خریداران بر سر تلویزیون‌های تخفیف‌خورده و نیاز به مداخله پلیس، رسانه‌های بریتانیا را شوکه کرد. این نشان می‌دهد که آشوب، یک تصادف فرهنگی نبود، بلکه یک “استراتژی بازاریابی” وارداتی بود.   

آلمان و فرانسه:
 در آلمان، این رویداد در سال ۲۰۰۶ توسط شرکت اپل (Apple) که اولین کمپین بلک فرایدی را برگزار کرد، به مردم معرفی شد. در آلمان، این مفهوم به سرعت از یک روز فراتر رفت و به “هفته سیاه” (Black Week) تبدیل شد. در فرانسه نیز این رویداد وارد شده و اکنون به یکی از شلوغ‌ترین روزهای فروش در تقویم خرده‌فروشی تبدیل شده است. 

 بومی‌سازی و رقابت (مکزیک، چین و خاورمیانه)


مکزیک :
مکزیک به جای پذیرش مستقیم، الگوی “جایگزینی رقابتی” را در پیش گرفت. دولت و بخش خصوصی مکزیک در سال ۲۰۱۱ به طور مشترک یک رویداد ملی رقیب به نام “El Buen Fin” (به معنای “آخر هفته خوب”) را ابداع کردند. این رویداد هوشمندانه به تعطیلات روز انقلاب مکزیک گره خورده است، چهار روز طول می‌کشد و با هدف اصلی تقویت اقتصاد “داخلی” و تشویق خرید از کسب‌وکارهای محلی تبلیغ می‌شود.   

خاورمیانه (White Friday):
 در بازارهای خاورمیانه مانند امارات متحده عربی، الگوی “انطباق فرهنگی” مشاهده می‌شود. از آنجایی که “جمعه” روز مقدس عبادت در اسلام است و کلمه “سیاه” بار معنایی منفی دارد، این رویداد با هوشمندی به “جمعه سفید” (White Friday) تغییر نام داد تا هم احترام فرهنگی را حفظ کند و هم بار معنایی مثبتی داشته باشد.   

چین (Singles’ Day):
بلک فرایدی در چین پدیده‌ای بسیار حاشیه‌ای است و عمدتاً توسط مصرف‌کنندگانی که به دنبال خرید از سایت‌های خارجی هستند، استفاده می‌شود. بازار چین به طور کامل تحت سلطه رویداد بومی، ملی و بسیار بزرگتر خود، یعنی “روز مجردها” (Singles’ Day) در ۱۱ نوامبر است. این رویداد که توسط غول تجارت الکترونیک، علی‌بابا (Alibaba) در سال ۲۰۰۹ به یک جشنواره خرید تبدیل شد ، از نظر حجم فروش، بلک فرایدی و سایبر ماندی آمریکا را “روی هم” کوچک می‌کند و بزرگترین رویداد خرید ۲۴ ساعته در جهان محسوب می‌شود.

ایران (جمعه سیاه):

 

گزارش کمپین جمعه سیاه دیجی‌کالا در سال 1403

 

عصر دیجیتال و گسترش اکوسیستم (۲۰۰۵ – تاکنون)

تحول بزرگ بلک فرایدی در قرن بیست و یکم، مهاجرت آن از دنیای فیزیکی به دیجیتال و گسترش آن از یک روز به یک اکوسیستم چندروزه بوده است.

تولد “دوشنبه سایبری” (Cyber Monday)


اصطلاح “دوشنبه سایبری” (Cyber Monday) در سال ۲۰۰۵ توسط اِلن دیویس (Ellen Davis) ابداع شد. این نامگذاری بر اساس یک مشاهده هوشمندانه از داده‌های فروش بود.   در سال ۲۰۰۵، اینترنت پرسرعت خانگی هنوز فراگیر نشده بود، اما در دفاتر کار موجود بود. تحلیلگران مشاهده کردند که مصرف‌کنندگان در روز جمعه (بلک فرایدی) و تعطیلات آخر هفته، در فروشگاه‌ها یا با اینترنت کم‌سرعت خانگی به “ویترین‌گردی” (window shopping) می‌پردازند، اما خرید آنلاین خود را در روز “دوشنبه” و پس از بازگشت به محل کار نهایی می‌کنند تا از “اینترنت پرسرعت محل کار” خود استفاده کنند. سایبر ماندی به طور خاص برای تشویق همین خرید آنلاین طراحی شد.   

نکته طنزآمیز تکنولوژیک این است که دلیل وجودی اولیه سایبر ماندی (نبود اینترنت پرسرعت خانگی) اکنون با ظهور پهنای باند خانگی و اینترنت موبایل  کاملاً منسوخ شده است، اما این “سنت” بازاریابی به دلیل قدرت برند خود همچنان به حیات ادامه می‌دهد.   

 تکمیل پازل: “شنبه کسب‌وکارهای کوچک” و “نوامبر سیاه”


اکوسیستم بلک فرایدی به زودی تکمیل‌تر شد. در سال ۲۰۱۰، شرکت خدمات مالی امریکن اکسپرس (American Express) رویداد “شنبه کسب‌وکارهای کوچک” (Small Business Saturday) را راه‌اندازی کرد.   

این یک اقدام استراتژیک برای پر کردن شکاف بازار بود. جمعه سیاه تحت سلطه فروشگاه‌های بزرگ و زنجیره‌ای (Big Box) بود و دوشنبه سایبری متعلق به غول‌های تجارت الکترونیک بود. امریکن اکسپرس با این ابتکار، ترافیک خریداران را به سمت کسب‌وکارهای “محلی” و فروشگاه‌های مستقل در “خیابان اصلی” (Main Street businesses) هدایت کرد.   

این تحولات به این معنا بود که بلک فرایدی دیگر یک روز نیست، بلکه یک “اکوسیستم” استراتژیک چندروزه است:

  • پنجشنبه: شروع زودهنگام

  • جمعه: فروشگاه‌های بزرگ

  • شنبه: کسب‌وکارهای کوچک

  • دوشنبه: غول‌های آنلاین

رقابت شدید نیز باعث شده تا تخفیف‌ها دیگر محدود به این چند روز نباشند و کل ماه نوامبر به “نوامبر سیاه” (Black November) یا “هفته سایبری” (Cyber Week) تبدیل شود.   

دگرگونی رفتار مصرف‌کننده: برتری قاطع فضای آنلاین


اگرچه مهاجرت به آنلاین سال‌ها در جریان بود، همه‌گیری COVID-19 در سال ۲۰۲۰ به عنوان یک کاتالیزور قدرتمند عمل کرد و بلک فرایدی را از یک رویداد عمدتاً حضوری و پرآشوب، به یک رویداد تقریباً کاملاً آنلاین تبدیل کرد.   این تغییر، دائمی بوده است. آمارهای سال ۲۰۲۳ در ایالات متحده به وضوح نشان می‌دهد که مرکز ثقل این رویداد جابجا شده است.

بر اساس گزارش‌ها، تعداد خریداران آنلاین (۱۳۴.۲ میلیون نفر) برای اولین بار به طور قابل توجهی از خریداران حضوری (۱۲۱.۴ میلیون نفر) پیشی گرفت. حدود ۶۴ درصد از کل خریداران در این دوره به صورت آنلاین خرید کردند. تصویر فرهنگی نمادین بلک فرایدی، دیگر “هجوم به فروشگاه” (door-buster) نیست، بلکه “ترافیک سنگین سرور” و تلاش برای بارگذاری سبد خرید است.   

 نقدها و ضدفرهنگ‌ها؛ میراث تاریک جمعه سیاه

علیرغم موفقیت تجاری، بلک فرایدی همواره با انتقادات شدید فرهنگی، اقتصادی و زیست‌محیطی مواجه بوده است که منجر به ظهور جنبش‌های ضدفرهنگی (Counter-culture) شده است.

1. مصرف‌گرایی، تخفیف‌های جعلی و پیامدهای زیست‌محیطی

مصرف‌گرایی و پیامدهای اجتماعی:
 بلک فرایدی به نماد “مصرف‌گرایی افراطی” (Hyper-consumerism) تبدیل شده است. منتقدان استدلال می‌کنند که این رویداد افراد را از طریق فشار روانی و ایجاد “ترس از دست دادن فرصت” (FOMO) به خریدهای هیجانی، تکانشی و اغلب غیرضروری تشویق می‌کند. میراث آشوب فیلادلفیا نیز در ابعاد مرگبارتری ادامه یافته است؛ گزارش‌های متعددی از جراحات جدی در هجوم خریداران و حتی مرگ وجود دارد، مانند حادثه تلخ سال ۲۰۰۸ که در آن یک کارگر فروشگاه Walmart در نیویورک، زیر پای جمعیت هجوم‌آورده له شد و جان باخت.   

تخفیف‌های جعلی:
یکی از جدی‌ترین انتقادات، رواج “تخفیف‌های غیرواقعی” یا “کاذب” است. تحقیقات نشان داده است که بسیاری از خرده‌فروشان، قیمت محصولات را در هفته‌های منتهی به بلک فرایدی به طور مصنوعی افزایش می‌دهند تا درصد تخفیف اعمال‌شده در روز حراج، بزرگتر و فریبنده‌تر به نظر برسد.   

پیامدهای زیست‌محیطی:
از منظر زیست‌محیطی، بلک فرایدی یک فاجعه تلقی می‌شود. این روز، چرخه‌ای از تولید انبوه (به ویژه در صنعت “مد سریع” یا Fast Fashion)، استفاده بیش از حد از بسته‌بندی‌های پلاستیکی و افزایش شدید حمل‌ونقل جهانی را تغذیه می‌کند. این فرایند منجر به انتشار عظیم کربن و تولید حجم عظیمی از زباله می‌شود. برآوردها نشان می‌دهد که در آمریکا، سطح زباله در دوره بین بلک فرایدی و سال نو تا ۲۵٪ افزایش می‌یابد.   

2. شکل گیری “روز خرید نکردن” (Buy Nothing Day)

در واکنش مستقیم به این مصرف‌گرایی، اولین جنبش ضدفرهنگی سازمان‌یافته در سال ۱۹۹۲ در کانادا متولد شد. این جنبش که “روز خرید نکردن” (Buy Nothing Day) نام دارد، توسط هنرمندی به نام تد دیو (Ted Dave) و با حمایت مجله Ad busters آغاز شد.   

فلسفه این جنبش، یک اعتراض مستقیم و رادیکال است: برگزاری همزمان با بلک فرایدی و تشویق مردم به “خرید نکردن هیچ چیز” به مدت ۲۴ ساعت، به عنوان اعتراضی علیه فرهنگ مصرف‌گرایی. این رویکرد، یک “انکار” (Rejection) کامل سیستم در آن روز است.   

3. شکل گیری “جمعه سبز” (Green Friday)

جنبش “جمعه سبز” (Green Friday) که حدوداً در سال ۲۰۱۵ ظهور کرد، نمایانگر تکامل این اعتراض است. “جمعه سبز” لزوماً “ضد خرید” نیست، بلکه “ضد مصرف‌گرایی بی‌فکر” و یک “جایگزین پایدار” (Sustainable Alternative) است.   

این جنبش، رویکردی عمل‌گرایانه‌تر و اصلاح‌طلبانه ارائه می‌دهد :   

  1. خرید آگاهانه: به جای نخریدن، “آگاهانه” خرید کنید؛ یعنی از کسب‌وکارهای کوچک، محلی یا برندهایی که به پایداری (Sustainability) متعهد هستند، حمایت کنید.
  2. مشارکت به جای مصرف: برخی برندها در این روز به جای تخفیف، برنامه‌هایی مانند “بازخرید” (Buyback) مبلمان دست دوم (مانند IKEA)  یا اهدای بخشی از سود خود به اهداف زیست‌محیطی (مانند کاشت درخت) را اجرا می‌کنند.   

با این حال، این جنبش اصلاح‌طلبانه نیز به سرعت در حال “جذب” (Co-opting) توسط خود سیستم است. شرکت‌هایی مانند IKEA و Rituals  اکنون از “جمعه سبز” به عنوان یک ابزار بازاریابی جدید استفاده می‌کنند تا خود را به عنوان برندهای مسئولیت‌پذیر معرفی کنند. این چرخه، نشان‌دهنده انعطاف‌پذیری فوق‌العاده سیستم سرمایه‌داری در جذب و خنثی‌سازی نقدهای وارد بر خود است.  

 جمع‌بندی تحلیلی – میراث بلک فرایدی

تاریخچه بلک فرایدی، داستان تحول یک مفهوم است. این اصطلاح، سفری پرفراز و نشیب را طی کرده است: از توصیف یک فاجعه مالی در ۱۸۶۹ ، به یک دردسر لجستیکی شهری در دهه ۱۹۵۰ ، به یک اسطوره بازاریابی ملی در دهه ۱۹۸۰ ، به یک اکوسیستم تجاری جهانی در دهه ۲۰۱۰  و نهایتاً به یک پدیده دیجیتال‌محور در دهه ۲۰۲۰.   

امروزه، “روز” جمعه سیاه (Black Friday) در عمل مرده است. رقابت شدید و ظهور تجارت الکترونیک، آن را به “فصل” (Black November) تبدیل کرده است. آنچه باقی مانده، “برند” قدرتمند بلک فرایدی است؛ یک مفهوم انتزاعی و جهانی از حراج پایان سال که اکنون هم به عنوان یک پلتفرم عظیم برای فروش و هم به عنوان عرصه‌ای برای نبردهای فرهنگی پیرامون مصرف‌گرایی، پایداری و جهانی‌سازی عمل می‌کند.

مقالات مرتبط

رمزگشایی از ستاره سه‌پر: تحلیل جامع هویت بصری مرسدس بنز

تحلیل هویت بصری مرسدس بنز (رمزگشایی از ستاره سه‌پر) رمزگشایی از ستاره…

13 آبان 1404

فلسفه برند مرسدس بنز: “Das Beste oder Nichts” (بهترین یا هیچ)

قالب مقاله مرسدس بنز شعار افسانه‌ای که یک برند را تعریف کرد،…

دیدگاهتان را بنویسید