صفحه اصلی > اشخاص و داستان برند ها : داستان زندگی استیو جابز؛ نابغه لجبازی که دنیای تکنولوژی را برای همیشه تغییر داد

داستان زندگی استیو جابز؛ نابغه لجبازی که دنیای تکنولوژی را برای همیشه تغییر داد

داستان زندگی استیو جابز

هر روز ساکنین کریست درایو کالیفرنیا صدای ضربات چکش را از گاراژ یک خانه‌ای می‌شنیدند. سال 1976 بود و دو جوان با رویایی بزرگ مشغول ساختن چیزی بودند که خودشان هم نمی‌دانستند قرار است دنیا را تغییر دهد. یکی، استیو جابز، فرزندخوانده‌ای سرکش با چشم‌هایی نافذ که در جستجوی معنا از هند برگشته بود، و دیگری، استیو وزنیاک، نابغه‌ای خجالتی که می‌توانست با سیم و تراشه معجزه کند. برای تأمین سرمایه اولیه، جابز فولکس‌واگن آبی‌رنگش را فروخته بود و وزنیاک ماشین‌حساب محبوبش را. آن‌ها نمی‌دانستند این شروع داستانی است که نه فقط تکنولوژی، که تمام فرهنگ بشری را دگرگون خواهد کرد.

این داستان استیو جابز است؛ پسربچه‌ای که در گاراژ خانه با پیچ‌گوشتی بازی می‌کرد و به مردی تبدیل شد که با ایده‌هایش دنیا را تکان داد. داستان سقوط و صعود، شکست و پیروزی، و البته داستان یک برند که امروز به نماد نوآوری و خلاقیت تبدیل شده است.

فصل اول:

پسری که سرنوشتش را در سیلیکون‌ولی پیدا کرد (1955-1976)

پل جابز سرباز گارد ساحلی ارتش آمریکا و یک مکانیک حرفه‌ای موتور بود که پس از پایان جنگ جهانی دوم بازنشسته شد و در سال 1946 با کلارا هاگوپیان (Clara Hagopian)  ازدواج کرد. مشکلی که در زندگی پل و کلارا وجود داشت این بود که آن‌ها نمی‌توانستند بچه‌دار شوند بنابراین تصمیم گرفتند تا کودکی را به فرزندخواندگی بپذیرند.

زمستان 1955، در بیمارستانی در سانفرانسیسکو، نوزادی به دنیا آمد که قرار بود مسیر تاریخ را تغییر دهد. والدین بیولوژیک او، دو دانشجوی جوان (پدر بیولوژیکی او عبدالفتاح جان جندالی متولد کشور سوریه و مادرش جوآن شیبل آلمانی تبار) در شرایطی نبودند که بتوانند از او نگهداری کنند. تنها یک شرط برای فرزندخواندگی گذاشتند: والدین جدید باید قول می‌دادند او را به دانشگاه بفرستند. پل و کلارا جابز، زوجی از طبقه متوسط، این قول را دادند. آن‌ها نمی‌دانستند که این نوزاد روزی حتی از بزرگترین دانشگاه‌های دنیا هم فراتر خواهد رفت.

پل جابز، مکانیک ماهری که عشق به ظرافت و دقت داشت، بخشی از میز کار گاراژش را به پسر کوچکش اختصاص داد. او به استیو یاد داد چطور اشیاء را باز و بسته کند، چطور با دقت کار کند و چطور به جزئیات توجه کند. این درس‌ها بعدها به وسواس افسانه‌ای جابز در طراحی محصولات اپل تبدیل شد.

💡 نقل قول از استیو جابز: “پدرم به من یاد داد که حتی قسمت‌هایی از یک کمد که دیده نمی‌شوند هم باید زیبا باشند. او می‌گفت یک نجار خوب حتی پشت کمد را هم با چوب خوب می‌سازد.”

محله‌ای که استیو در آن بزرگ شد، در حال تبدیل شدن به مرکز انقلاب تکنولوژی بود. مهندسان شرکت‌های نوپای الکترونیک، آخر هفته‌ها در گاراژهایشان مشغول ساختن آینده بودند. برای پسری کنجکاو مثل استیو، هر کوچه یک کلاس درس و هر گاراژ یک آزمایشگاه بود.

در مدرسه، استیو دانش‌آموزی متفاوت بود. آنقدر باهوش که حوصله‌اش از کلاس‌های معمولی سر می‌رفت و آنقدر سرکش که معلم‌ها نمی‌دانستند با او چه کنند. خانم هیل، معلم کلاس چهارم، اولین کسی بود که راه ارتباط با این ذهن خلاق را پیدا کرد. او با دادن پروژه‌های ویژه و گاهی حتی رشوه‌های کوچک، توانست استیو را به یادگیری علاقه‌مند کند.

اما نقطه عطف زندگی استیو در 13 سالگی رقم خورد؛ زمانی که با پسری آشنا شد که قرار بود شریک بزرگترین ماجراجویی زندگی‌اش شود. استیو وزنیاک، نابغه 18 ساله‌ای که همه او را “واز” صدا می‌کردند، دنیای جدیدی از امکانات را به روی جابز گشود. این دو دوست، اولین همکاری خود را با ساخت دستگاهی شروع کردند که می‌توانست سیستم تلفن را دور بزند – Blue Box معروف. وزنیاک می‌ساخت و جابز می‌فروخت؛ ترکیبی جادویی که سال‌ها بعد دنیای تکنولوژی را متحول کرد.

پس از دبیرستان، جابز در مسیری غیرمنتظره قدم گذاشت. او به کالج رید (Reed College) رفت، جایی که بیشتر از علوم کامپیوتر، به فلسفه شرق و هنر خوشنویسی علاقه نشان داد. بعدها همین علاقه‌های به ظاهر بی‌ربط، به زیبایی‌شناسی منحصربه‌فرد محصولات اپل شکل داد. پس از یک ترم، او رسماً ترک تحصیل کرد، اما به عنوان دانشجوی مهمان در کلاس‌های مورد علاقه‌اش شرکت می‌کرد.

 

🎯 روایت‌های کمتر شنیده شده در این دوران

  • جابز در نوجوانی یک دستگاه ردیاب فرکانس رادیویی ساخت تا بتواند پیام‌های پلیس را شنود کند.
  • او در دوران کالج به دلیل کمبود پول، بطری‌های نوشابه جمع می‌کرد و غذای رایگان معبد هاره کریشنا می‌خورد.
  • در سفر به هند، سرش را تراشید و به دنبال روشنگری معنوی بود.
  • اولین کار رسمی‌اش در آتاری بود، جایی که به دلیل رفتار تند و بوی بد (رژیم میوه‌خواری) به شیفت شب منتقل شد.

 

فصل دوم:

پیدایش اپل؛ تولد برندی که دنیا را تغییر داد (1976-1985)

بهار 1976، در گاراژی در کریست درایو، انقلابی آغاز شد که قرار بود صنعت کامپیوتر را برای همیشه تغییر دهد. استیو جابز و وزنیاک، با همراهی رون وین که تجربه تجاری داشت، شرکت اپل را تأسیس کردند. رون وین 10 درصد سهام داشت، اما فقط 12 روز بعد، با دریافت 800 دلار از شراکت کنار کشید – تصمیمی که امروز میلیاردها دلار می‌ارزید .پل جابز، مکانیک ماهری که عشق به ظرافت و دقت داشت، بخشی از میز کار گاراژش را به پسر کوچکش اختصاص داد. او به استیو یاد داد چطور اشیاء را باز و بسته کند، چطور با دقت کار کند و چطور به جزئیات توجه کند. این درس‌ها بعدها به وسواس افسانه‌ای جابز در طراحی محصولات اپل تبدیل شد.

کامپیوتر اپل یک Apple I))، اولین محصول شرکت، در واقع یک برد مدار چاپی دست‌ساز بود که در گاراژ خانه جابز مونتاژ می‌شد. وزنیاک، نابغه فنی تیم، آن را طوری طراحی کرده بود که با تعداد چیپ‌های کمتری نسبت به کامپیوترهای آن زمان کار کند. قیمت عجیب و نمادین 666.66 دلار برای این محصول، نشان از شوخ‌طبعی وزنیاک داشت.

💡 نقل قول وزنیاک:”من عاشق اعداد متقارن بودم. سه تا شیش پشت سر هم به نظرم خیلی جالب می‌آمد!”

Apple I، اولین محصول شرکت، چیزی بیش از یک برد مدار چاپی نبود. مشتریان باید خودشان کیس، صفحه‌کلید و نمایشگر را اضافه می‌کردند. اما همین محصول ساده، توجه فروشگاه کامپیوتری Byte Shop  را جلب کرد و سفارش 50 دستگاه را به همراه آورد. اما یک شرط مهم داشت: کامپیوترها باید کامل و مونتاژ شده باشند. این درخواست، چالش بزرگی برای این تیم دو نفره بود. جابز بدون هیچ سرمایه‌ای، با استفاده از اعتبار شخصی‌اش، قطعات را سفارش داد. او و وزنیاک شب‌ها را در گاراژ به مونتاژ بردها می‌گذراندند تا سفارش را سر موعد تحویل دهند.

💡 نقل قول جابز: “ما می‌خواستیم کامپیوتری بسازیم که خودمان دوست داشتیم استفاده کنیم. و می‌خواستیم آن را به دوستانمان بدهیم تا آن‌ها هم بتوانند از آن استفاده کنند.”

اما نقطه عطف واقعی با Apple II  رقم خورد. جابز می‌دانست که برای موفقیت، کامپیوتر باید از یک برد الکترونیکی به یک محصول مصرفی کامل تبدیل شود. او روی هر جزئیات وسواس داشت: از طراحی کیس پلاستیکی تا لوگوی رنگین‌کمانی اپل و این همان چیزی بود که اپل را از دیگر شرکت‌های کامپیوتری متمایز کرد.

ورود مایک مارکولا (Mike Markkula) با سرمایه‌گذاری 250,000 دلاری، نقطه عطف دیگری در داستان اپل بود. مارکولا، مدیر بازنشسته اینتل  (Intel)اولین طرح کسب و کار حرفه‌ای اپل را نوشت و سه اصل مهم همدلی با مشتری، تمرکز بر کیفیت، و بازاریابی موثر را پایه‌گذاری کرد و به جابز و وزنیاک یاد داد که چطور می‌توانند یک شرکت گاراژی را به یک کسب‌و‌کار میلیارد دلاری تبدیل کنند.

💡 نقل قول مایک مارکولا: “من به این دو جوان نگاه کردم و یک فرصت میلیارد دلاری دیدم.”

Apple II  با ویژگی‌های انقلابی‌اش مانند نمایشگر رنگی، صدای داخلی، و طراحی حرفه‌ای، استاندارد جدیدی در صنعت کامپیوترهای شخصی ایجاد کرد. رجینالد برازینگتون (Reginald Braithwaite) طراح گرافیک اپل، لوگوی معروف رنگین‌کمانی را طراحی کرد که برای دو دهه نماد این شرکت باقی ماند. این لوگو نشان‌دهنده قابلیت نمایش رنگی Apple II  و همچنین نمادی از تنوع و خلاقیت بود.

در سال 1979، تیم مهندسان اپل از مرکز تحقیقات زیراکس پارک  (Xerox PARC)بازدید کردند. این بازدید الهام‌بخش تحولی بزرگ در رابط کاربری کامپیوترها شد. جابز با دیدن رابط گرافیکی و ماوس در زیراکس، متوجه شد که آینده کامپیوترها چگونه خواهد بود. او این ایده‌ها را ابتدا در پروژه لیزا (Lisa) و سپس در مکینتاش (Macintosh) پیاده کرد.

موفقیت Apple II  غیرقابل انکار بود. این محصول تا سال 1980 صنعت کامپیوترهای شخصی را متحول کرد. با معرفی VisiCalc، اولین نرم‌افزار صفحه‌گسترده دنیا، Apple II به ابزاری ضروری برای کسب‌وکارها تبدیل شد. اپل از یک استارتاپ گاراژی به شرکتی با صدها کارمند تبدیل شد و در دسامبر 1980، عرضه عمومی سهام این شرکت به بزرگترین عرضه سهام از زمان فورد در 1956 تبدیل شد. جابز در 25 سالگی بیش از 200 میلیون دلار ثروت داشت.

💡 نقل قول وزنیاک: “ما نمی‌خواستیم فقط یک شرکت کامپیوتری باشیم. می‌خواستیم دنیا را تغییر دهیم.“

اما موفقیت چالش‌های خودش را داشت. پروژه لیزا، که نام دختر انکار و طرد شده جابز را بر خود داشت، به شکست انجامید. جابز که از پروژه لیزا کنار گذاشته شده بود، توجه خود را به پروژه جدیدی به نام مکینتاش معطوف کرد. او تیمی جوان و پرانرژی را گرد هم آورد و شعار معروف “بهتر است دزد دریایی باشیم تا نیروی دریایی” را سر داد.

 

🎯 روایت‌های کمتر شنیده شده در این دوران

  • جابز اصرار داشت کامپیوتر Apple II بدون فن خنک‌کننده باشد، چون از صدای آن متنفر بود
  • او برای طراحی لوگوی اپل، هفته‌ها وقت صرف کرد تا مطمئن شود گاز سیب در جهت درست است
  • کارمندان اولیه اپل شماره‌های کارمندی بر اساس ترتیب استخدام داشتند؛ وزنیاک شماره 1 را انتخاب کرد و جابز شماره 2 را برداشت.
  • در زمان تولید Apple I، جابز هنوز در آتاری کار می‌کرد و شب‌ها در گاراژ مشغول ساخت کامپیوتر بود.

 

فصل سوم:

سقوط و برخواست دوباره؛ مردی که از شکست، پیروزی ساخت (1985-1997)

بهار 1985، در سالن هیئت مدیره اپل در کوپرتینو (Cupertino)، یک انتخابات انجام شد که هیچ‌کس نتیجه آن را باور نمی‌کرد: استیو جابز، بنیانگذار 30 ساله اپل، از شرکت خودش اخراج شد. جان اسکالی (John Sculley)، مدیرعاملی که خود جابز با جمله معروف “می‌خواهی بقیه عمرت را به فروش آب قند بگذرانی یا می‌خواهی با من دنیا را تغییر دهی؟” او را از شرکت پپسی به اپل آورده بود، حالا در مقابل او ایستاده بود.

💡 نقل قول از جان اسکالی: “استیو مثل پسری بود که دنبال تأیید پدرش می‌گشت و من آن پدر بودم. اما گاهی پدرها باید تصمیمات سختی بگیرند!”

این اخراج نتیجه ماه‌ها درگیری بر سر مکینتاش بود. فروش پایین، قیمت بالا و مشکلات نرم‌افزاری، هیئت مدیره را نگران کرده بود. جابز که همچنان اصرار داشت مکینتاش موفق خواهد شد، تلاش کرد اسکالی را برکنار کند. اما نتیجه، برکناری خودش شد.

جابز که حالا بیشتر سهامش را فروخته بود، با خروج از اپل پنج مهندس برتر شرکت شامل جورج کرو (George Crow)، ریچ پیج (Rich Page)، بود تریبل (Bud Tribble)، سوزان کیر (Susan Kare)و دن لوین (Dan Lewin) را با خود همراه و تیمی را ساخت که بعداً به “گروه پنج” معروف شدند.

شرکت جدید نِکست (NeXT)  با بلندپروازی‌های همیشگی جابز شروع به کار کرد. او پل رند(Paul Rand) ، طراح لوگوی IBM  را با 100,000 دلار استخدام کرد تا لوگوی NeXT  را در زمانی که کل شرکت فقط چند نفر کارمند داشت طراحی کند . دفتر شرکت توسط معمار برنده جایزه پریتزکر، آی.ام.پی (I.M. Pei) طراحی شد و کارخانه‌ای تمام روباتیک با سرمایه‌گذاری 10 میلیون دلاری ساخته شد.

اما جابز در همین دوران، یک تصمیم سرنوشت‌ساز دیگر هم گرفت. او بخش گرافیک کامپیوتری لوکاس‌فیلم را از جورج لوکاس (George Lucas) به قیمت 10 میلیون دلار خرید و نام آن را پیکسار (Pixar) گذاشت.

پیکسار در ابتدا قصد داشت سخت‌افزار بسازد. کامپیوتر پیکسار ایمیجر Pixar Imager) ) برای پردازش تصاویر پزشکی و انیمیشن طراحی شده بود، اما با قیمت 135,000 دلار، مشتری چندانی پیدا نکرد. اد کتمال (Ed Catmull)مدیر فنی پیکسار، و سایر مدیران کم‌کم جابز را متقاعد کردند که آینده شرکت در ساخت انیمیشن است.

💡 نقل قول اد کتمال: “استیو در مورد انیمیشن چیزی نمی‌دانست، اما در مورد داستان‌گویی همه چیز می‌دانست.”

در همین حال، نِکست هم مسیر پر فراز و نشیبی را طی می‌کرد. کامپیوتر مکعبی شکل نِکست (NeXT Cube) با بدنه‌ای از منیزیم سیاه، یک شاهکار طراحی بود. سیستم‌عامل NeXTSTEP با رابط کاربری پیشرفته و قابلیت‌های برنامه‌نویسی شیءگرا، جلوتر از زمان خود بود. اما قیمت 6500 دلاری آن، حتی برای دانشگاه‌ها هم زیاد بود.

 

💡 نقل قول استیو جابز:

“من همیشه گران‌ترین کامپیوتر بازار را می‌سازم، چه در اپل، چه در نِکست!”

 

اما همین شکست ظاهری، بذر موفقیت‌های بعدی را کاشت. تیم برنرز لی (Tim Berners-Lee) در آزمایشگاه CERN از کامپیوتر نِکست برای ساخت اولین سرور و مرورگر وب استفاده کرد. نرم‌افزارهای موسیقی دیجیتال مثل Logic Pro روی نِکست توسعه یافتند. و مهم‌تر از همه، سیستم‌عامل NeXTSTEP بعدها به هسته اصلی macOS و iOS تبدیل شد.

سال 1991، جابز با لورن پاول (Laurene Powell) ازدواج کرد. آن‌ها در معبد یوشی سوگیهارا (Yoshi Sugihara) در یوسمیتی (Yosemite) مراسمی ساده برگزار کردند. این آغاز دوره جدیدی در زندگی شخصی جابز بود. او که حالا پخته‌تر شده بود، با دختر اولش لیزا (Lisa) هم آشتی کرد و رابطه نزدیکی با او برقرار کرد.

پیکسار سرانجام در 1995 با “داستان اسباب‌بازی” (Toy Story) به موفقیتی خیره‌کننده دست یافت. این فیلم که با بودجه 30 میلیون دلاری ساخته شد، بیش از 350 میلیون دلار فروش کرد و جایزه اسکار ویژه‌ای به خاطر “اولین فیلم بلند انیمیشن کامپیوتری” دریافت کرد. قرارداد همکاری با دیزنی (Disney) امضا شد و ارزش سهام پیکسار به اوج رسید.

 

💡 نقل قول جان لستر:

“استیو به ما اجازه داد رویاپردازی کنیم. او می‌گفت: ‘من پول می‌دهم، شما داستان بسازید.'”

 

این دوره “بیابانگردی” جابز، همان‌طور که خودش بعدها در سخنرانی استنفورد گفت، او را به رهبری پخته‌تر و انسان کامل‌تری تبدیل کرد. شکست‌ها و موفقیت‌هایش در نِکست و پیکسار، درس‌های گران‌بهایی به او دادند که در دوره دوم حضورش در اپل، به کارش آمد.

 

 

🎯 روایت‌های کمتر شنیده شده در این دوران

  • جابز برای طراحی دفتر NeXT، معمار M. Pei را استخدام کرد
  • او هر روز برای انتخاب رنگ دقیق سیاه کامپیوتر NeXT جلسه می‌گذاشت
  • پیکسار در ابتدا قصد داشت سخت‌افزار کامپیوتری بفروشد، نه انیمیشن بسازد
  • کارمندان NeXT به شوخی می‌گفتند NeXT” مخفف “No Executive Takes Salary” است

 

 

فصل چهارم:

بازگشت به خانه و تولد دوباره اپل (1997-1996)

زمستان 1996، اپل در آستانه فروپاشی بود. شرکتی که زمانی پیشتاز صنعت کامپیوتر بود، حالا با ضرر سالانه یک میلیارد دلار، فقط 90 روز با پایان کار فاصله داشت. در این شرایط بحرانی، گیل املیو (Gil Amelio)، مدیرعامل وقت، تصمیمی گرفت که سرنوشت اپل را برای همیشه تغییر داد: خرید  NeXTبه مبلغ 429 میلیون دلار.

💡 نقل قول استیو جابز:

من برای پول به اپل برنگشتم. من برگشتم چون اپل را دوست داشتم و نمی‌خواستم ببینم نابود می‌شود”

جابز ابتدا به عنوان “مشاور” به کمپانی اپل برگشت. اما با زیرکی خاص خودش، کم‌کم نفوذش را در اپل گسترش داد. جابز ابتدا تیم اصلی  NeXTیعنی شامل آوی تواننیان (Avie Tevanian) و جان روبینشتاین (Jon Rubinstein) که بعدها نقش کلیدی در احیای شرکت داشتند وارد اپل کرد. در کمتر از یک سال، با یک کودتای نرم، هیئت مدیره قدیمی را کنار گذاشت و خودش مدیرعامل موقت  (ICEO)شد. اولین اقدام شوکه‌کننده او، امضای قرارداد صلح با بیل گیتس و دریافت 150 میلیون دلار سرمایه‌گذاری از مایکروسافت بود. وقتی تصویر غول‌پیکر بیل گیتس در مک‌ورلد 1997 روی پرده ظاهر شد، طرفداران متعصب اپل سالن را با هو کردن به لرزه درآوردند.

💡 نقل قول جابز در Macworld 1997:

“ما باید از فکر کردن به اینکه برای موفقیت اپل، مایکروسافت باید شکست بخورد، دست برداریم. برای اپل کافی نیست که موفق باشد؛ مایکروسافت هم باید موفق باشد.”

جابز با تصمیمات جسورانه، شروع به بازسازی اپل کرد. او دستور داد همه محصولات قبلی از خط تولید خارج شوند و خط محصولات اپل را از 350 مدل به فقط چهار محصول اصلی کاهش داد. استراتژی او ساده بود: دو محصول برای مصرف‌کنندگان عادی – آی‌مک (iMac) برای دسکتاپ و آی‌بوک (iBook) برای لپ‌تاپ، و دو محصول برای کاربران حرفه‌ای پاورمک (Power Mac) برای دسکتاپ و پاوربوک (Power Book) برای لپ‌تاپ. این ساده‌سازی رادیکال نه تنها هزینه‌های تولید را کاهش داد، بلکه به اپل اجازه داد روی کیفیت و نوآوری تمرکز کند.

برای احیای روح نوآوری در اپل، جابز جانی آیو، طراح جوان بریتانیایی را به عنوان مدیر طراحی صنعتی منصوب کرد. این همکاری به خلق محصولاتی منجر شد که صنعت تکنولوژی را متحول کردند.

💡 نقل قول جانی آیو:

“استیو می‌گفت زیبایی باید درDNA  محصول باشد، نه چیزی که بعداً اضافه کنیم.”

جابز فقط محصولات را متحول نکرد. او فرهنگ اپل را از نو ساخت. حقوق مدیران را کاهش داد، کافه‌تریا را مجانی کرد، و کمپین تبلیغاتی”Think Different”  را راه انداخت. این کمپین بیشتر از یک ارائه یک شعار تبلیغاتی بود؛ مانیفست یک انقلاب بود.

او حتی در طراحی اولین فروشگاه‌های خرده‌فروشی اپل، وسواس خاصی به خرج داد. تیم طراحی را به هتل‌های Four Seasons  می‌فرستاد تا خدمات عالی را یاد بگیرند. برای اطمینان از درستی طراحی، یک نمونه کامل فروشگاه در یک انبار مخفی ساخته شد. جابز شخصاً رنگ دیوارها، نوع سنگ کف و حتی زاویه لپ‌تاپ‌ها روی میزهای نمایش را تعیین می‌کرد. این دقت وسواس‌گونه در همه جنبه‌ها دیده می‌شد.

برای کمپین ”Think Different” ، او شخصاً با خانواده‌های افراد مشهور مثل آلبرت انیشتین مذاکره می‌کرد تا اجازه استفاده از تصاویرشان را بگیرد. حتی در نام‌گذاری محصولات هم دقت خاصی داشت؛ iMac اولین محصول بزرگ بود که حرف “i” را در نام داشت که بعدها به نماد محصولات اپل تبدیل شد و پنج معنی داشت:

  • ) Internet اینترنت(: برای اتصال به شبکه جهانی
  • ) Individualفردی/شخصی(: شخصی‌سازی برای هر کاربر
  • Instruct )آموزش(: ابزاری برای یادگیری و آموزش
  • ) Inform اطلاع‌رسانی(: دسترسی به اطلاعات و دانش
  • Inspire )الهام‌بخشی(: برانگیختن خلاقیت و نوآوری

تا پایان 1997، نشانه‌های احیای اپل آشکار شده بود. شرکتی که تا چند ماه پیش در آستانه ورشکستگی بود، حالا با رهبری جابز، آماده می‌شد تا دوباره صنعت تکنولوژی را متحول کند.

 

 

🎯 روایت‌های کمتر شنیده شده در این دوران:

  • وقتی استیو جابز برای اولین بار به عنوان مشاور به اپل برگشت، از یک در پشتی وارد ساختمان شد تا توجه رسانه‌ها را جلب نکند.
  • قبل از معامله با مایکروسافت، جابز یک تماس تلفنی خصوصی دو ساعته با بیل گیتس داشت که در آن درباره آینده صنعت کامپیوتر صحبت کردند.
  • کمپین “Think different” در ابتدا قرار بود با تصویر خود جابز شروع شود، اما او این ایده را رد کرد و گفت باید از قهرمانان واقعی استفاده شود.
  • جابز برای تغییر فرهنگ سازمانی، دستور داد تمام کارت‌های شناسایی کارمندان با طراحی جدید و شماره‌های تازه صادر شود.
  • در اولین جلسه با تیم طراحی، جابز همه طرح‌های روی میز را کنار زد و روی یک کاغذ سفید یک مربع کشید و گفت: “اینطوری شروع کنیم.”
  • در مذاکرات با مایکروسافت، جابز اصرار داشت که اینترنت اکسپلورر به صورت پیش‌فرض روی مک نصب شود، اما کاربران بتوانند به راحتی آن را حذف کنند.

 

 

فصل پنچم:

آغاز عصر طلائی؛ اپل در اوج می‌درخشد(2001-1998)

“امروز یک اپل متفاوت می‌بینید.” با این جمله، استیو جابز در 6 می 1998 روی صحنه رفت تا محصولی را معرفی کند که دنیای کامپیوتر را تکان داد. آی‌مک، کامپیوتری شفاف به رنگ آبی بونی‌بلو که توسط جانی آیو طراحی شده بود، بیشتر شبیه یک اثر هنری مدرن بود تا یک کامپیوتر خانگی. این کامپیوتر رنگی که فقط با یک کلیک به اینترنت وصل می‌شد، در 139 روز اول بیش از 800,000 دستگاه فروخت و به پرفروش‌ترین محصول تاریخ اپل تبدیل شد. آی‌مک با قیمت 1,299 دلار، نه تنها سودآور بود، بلکه هویت جدید اپل را به دنیا نشان داد.

💡 نقل قول جانی آیو:

ما نمی‌خواستیم فقط یک کامپیوتر دیگر بسازیم. می‌خواستیم چیزی بسازیم که مردم عاشقش شوند.”

موفقیت آی‌مک به جابز اعتماد به نفس داد تا قدم بعدی را بردارد. در جولای 1999، معرفی شد که اولین لپ‌تاپ با وای‌فای داخلی بود. در همان مراسم، جابز برای نمایش قدرت وای‌فای، با یک حلقه هولاهوپ از میان آی‌بوک پرید تا نشان دهد اتصال واقعاً بی‌سیم است. این دوره همچنین شاهد تولد سیستم ‌عامل جدید اپل بود. مک او‌اس ده (Mac OS X)، که بر پایه تکنولوژی نِکست ساخته شده بود، ترکیبی از قدرت و زیبایی رابط کاربری اپل بود. جابز در معرفی آن گفت: “ما پنج سال آینده کامپیوترهای شخصی را ساخته‌ایم.”

💡 نقل قول بیل گیتس:

“اگر قرار باشد یک جا از اپل الهام بگیریم، همین رابط کاربری مک او‌اس ده است.

اما شاید مهم‌ترین ابتکار این دوره، استراتژی “هاب دیجیتال” بود. جابز معتقد بود که کامپیوتر شخصی باید مرکز زندگی دیجیتال کاربران باشد. اپل شروع به توسعه نرم‌افزارهای خلاقانه کرد:

  • آی‌مووی iMovie) برای ویرایش فیلم
  • آی‌تونز ( (iTunes) برای مدیریت موسیقی
  • آی‌دی‌وی‌دی ( (iDVD) برای ساخت دی‌وی‌دی
  • آی‌فوتو ( (iPhoto) برای مدیریت عکس‌ها

💡 نقل قول فیل شیلر، مدیر بازاریابی اپل: “ما می‌خواستیم به مردم عادی قدرت‌های فوق‌العاده بدهیم. هر کسی می‌تواند یک فیلم‌ساز یا موسیقی‌دان باشد.“

در سال 2000، اپل تصمیم جسورانه‌ای گرفت: ورود به دنیای خرده‌فروشی. در زمانی که فروشگاه‌های زنجیره‌ای کامپیوتری یکی پس از دیگری ورشکست می‌شدند، این تصمیم بسیار ریسکی به نظر می‌رسید. اما جابز، مثل همیشه، راه متفاوتی را انتخاب کرد. او رون جانسون را از تارگت استخدام کرد تا تجربه خرید کاملاً جدیدی طراحی کند. فروشگاه‌های اپل با سنگ‌های مرمر، چوب افرا و شیشه‌های بزرگ، بیشتر شبیه گالری‌های هنری بودند تا فروشگاه کامپیوتر.

💡 نقل قول رون جانسون: “ما می‌خواستیم جایی بسازیم که مردم فقط برای لذت بردن به آن سر بزنند.“

میز جینیوس، که الهام گرفته از میزهای کنسیرژ هتل‌های لوکس بود، مفهوم جدیدی از خدمات مشتری را معرفی کرد. کارمندان فروشگاه نه برای فروش، بلکه برای آموزش و راهنمایی استخدام می‌شدند. جابز حتی کلاس‌های رایگان عکاسی و فیلم‌سازی در فروشگاه‌ها راه‌اندازی کرد تا مردم با محصولات اپل خلاقیت خود را کشف کنند.

در همین دوران، اپل شروع به گسترش حضور بین‌المللی خود کرد. فروشگاه‌های اپل در توکیو، لندن و پاریس افتتاح شدند و هر کدام با عناصر معماری محلی تلفیق شدند، در عین حال که هویت اصلی برند اپل را حفظ می‌کردند.

🎯 روایت‌های کمتر شنیده شده در این دوران:

  • جابز شخصاً نمونه‌های مختلف سنگ کف فروشگاه‌ها را آزمایش می‌کرد تا مطمئن شود در شرایط مختلف لیز نیستند.
  • او برای طراحی پله‌های شیشه‌ای فروشگاه‌های اپل، یک کارخانه شیشه‌سازی در آلمان خرید.
  • تیم طراحی آی‌مک بیش از 100 نمونه رنگ آبی را آزمایش کردند تا به رنگ نهایی رسیدند.
  • برای معرفی آی‌مک، جابز از تبلیغات تلویزیونی استفاده نکرد و به جای آن، مجله‌های مد را پر از تصاویر این کامپیوتر رنگی کرد.
  • کارمندان فروشگاه‌های اپل باید دوره‌های فشرده خدمات مشتری را می‌گذراندند و با محصولات اپل زندگی می‌کردند.
  • وقتی اولین فروشگاه اپل افتتاح شد، بسیاری از تحلیلگران پیش‌بینی شکست کردند، اما در سال اول، فروشگاه‌ها بیش از یک میلیارد دلار فروش داشتند.
  • جابز برای طراحی نورپردازی فروشگاه‌ها، متخصصان تئاتر برادوی را استخدام کرد.
  • هر صبح قبل از باز شدن فروشگاه‌ها، کارمندان شیشه‌ها را با دستمال‌های مخصوص میکروفیبر تمیز می‌کردند.

تا پایان سال 2001، استراتژی “هاب دیجیتال” اپل کاملاً شکل گرفته بود. شرکت از مرز ورشکستگی به سودآوری چشمگیر رسیده بود. سهام اپل که زمانی به زیر 12 دلار سقوط کرده بود، حالا بالای 20 دلار معامله می‌شد. اما مهم‌تر از همه، برند اپل دوباره به نماد نوآوری و طراحی برتر تبدیل شده بود.

در پایان این دوره، جابز و تیمش در حال آماده‌سازی محصولی بودند که می‌خواست نه تنها صنعت موسیقی، بلکه کل فرهنگ مصرف رسانه را متحول کند: آیپاد. محصولی که ثابت کرد اپل دیگر فقط یک شرکت کامپیوتری نیست، بلکه شرکتی است که می‌تواند تجربه‌های دیجیتال خارق‌العاده خلق کند.

 

فصل ششم:

انقلاب دیجیتال؛ از آیپاد تا آیفون (2007-2001)

 

“هزار آهنگ در جیب شما.” این شعار ساده در 23 اکتبر 2001، آغازگر انقلابی بود که صنعت موسیقی را برای همیشه تغییر داد. استیو جابز در تئاتر کوچک اپل در کوپرتینو، محصولی را معرفی کرد که در ظاهر فقط یک پخش‌کننده موسیقی بود، اما در واقع آغاز تحول اپل از یک شرکت کامپیوتری به یک غول فناوری مصرفی بود.

 

💡 نقل قول جابز در معرفی آیپاد:

“این دستگاه کوچک می‌تواند کل کلکسیون موسیقی شما را در جیبتان جا دهد. و بهترین قسمتش این است که فقط 399 دلار قیمت دارد.”

 

آیپاد با طراحی ساده و نوآورانه‌اش، چرخ لمسی برای کنترل و رابط کاربری بی‌نظیرش، استانداردهای جدیدی در طراحی محصول ایجاد کرد. جانی آیو، طراح ارشد اپل، با الهام از سادگی رادیوهای براون و دیتر رامز، بدنه‌ای از جنس استیل ضد زنگ و پلاستیک سفید براق طراحی کرد که بعدها به نماد طراحی مدرن تبدیل شد.

اما آیپاد فقط یک سخت‌افزار نبود. جابز می‌دانست که برای موفقیت، به یک اکوسیستم کامل نیاز دارد. در آوریل 2003، فروشگاه آیتونز افتتاح شد. جایی که کاربران می‌توانستند هر آهنگ را با قیمت 99 سنت بخرند. این مدل انقلابی، که با مقاومت شدید شرکت‌های بزرگ موسیقی روبرو شد، در نهایت صنعت موسیقی را نجات داد.

 

💡 نقل قول جیمی آیوین، مدیر اینترسکوپ رکوردز:

“استیو تنها کسی بود که راه حل واقعی برای دزدی موسیقی داشت. او فهمید که مردم حاضرند برای موسیقی پول بدهند، اگر خرید آن به اندازه کافی آسان باشد.”

 

در سال 2004، آیپاد مینی معرفی شد که با رنگ‌های متنوع و قیمت پایین‌تر، بازار جدیدی را فتح کرد. سال بعد، آیپاد نانو جایگزین مینی شد و با طراحی باریک و صفحه رنگی، محبوبیت آیپاد را به اوج رساند. آیپاد ویدئو در همان سال معرفی شد و امکان پخش فیلم و عکس را به این دستگاه اضافه کرد.

موفقیت آیپاد باورنکردنی بود. تا سال 2007، بیش از 100 میلیون دستگاه آیپاد فروخته شد و آیتونز به بزرگترین فروشنده موسیقی در آمریکا تبدیل شد. اما جابز می‌دانست که این تازه شروع کار است. او در خفا روی پروژه‌ای کار می‌کرد که قرار بود دنیای موبایل را متحول کند.

پروژه مخفی آیفون در سال 2004 آغاز شد. جابز که از محدودیت‌های تلفن‌های همراه موجود ناراضی بود، تصمیم گرفت گوشی هوشمندی بسازد که استانداردهای جدیدی تعریف کند. او تیمی از بهترین مهندسان اپل را گرد هم آورد و به آنها گفت: “ما می‌خواهیم کامپیوتری بسازیم که در جیب جا شود.”

 

💡 نقل قول اسکات فورستال، مدیر نرم‌افزار آیفون:

“استیو گفت ما باید رابط کاربری را از نو اختراع کنیم. هیچ کس قبلاً چنین چیزی نساخته بود.”

 

در 9 ژانویه 2007، جابز روی صحنه مک‌ورلد رفت و گفت: “امروز، اپل قصد دارد تلفن همراه را دوباره اختراع کند.” آیفون با صفحه لمسی چند لمسی، طراحی انقلابی و سیستم عامل iOS، استانداردهای جدیدی در صنعت موبایل ایجاد کرد.

🎯 روایت‌های کمتر شنیده شده در این دوران:

  • جابز شخصاً بیش از 200 نمونه چرخ لمسی آیپاد را آزمایش کرد تا از حس لمس آن مطمئن شود.
  • اولین نمونه آیفون به اندازه یک آیپاد بود با یک صفحه نمایش چرخان.
  • تیم توسعه آیفون دو گروه جداگانه داشت که روی دو سیستم عامل متفاوت کار می‌کردند، تا جابز بهترین را انتخاب کند.
  • برای حفظ محرمانگی آیفون، مهندسان حتی نمی‌توانستند با همسرانشان درباره پروژه صحبت کنند.
  • آیتونز در روز اول بیش از یک میلیون آهنگ فروخت.
  • جابز برای متقاعد کردن مدیران شرکت‌های موسیقی، شخصاً با آنها ملاقات می‌کرد و آیپاد را نشان می‌داد.

 

تا پایان سال 2007، اپل دیگر فقط یک شرکت کامپیوتری نبود. درآمد آیپاد و آیتونز از فروش مک بیشتر شده بود و آیفون راه را برای آینده‌ای روشن‌تر هموار می‌کرد. اما هیچ‌کس نمی‌دانست که جابز در حال مبارزه با یک بیماری است که زندگی‌اش را تهدید می‌کند، و این موفقیت‌های بزرگ، آخرین دستاوردهای او خواهند بود.

 

فصل هفتم:

میراث ماندگار؛ آخرین سال‌های حضور جابز (2011-2007)

 

سال 2008 با شایعاتی درباره سلامتی استیو جابز آغاز شد. او که در کنفرانس‌های اپل همیشه پر انرژی و سرزنده بود، حالا لاغرتر از همیشه به نظر می‌رسید. اما حتی بیماری هم نتوانست مانع نوآوری‌های او شود. در همین سال، آیفون 3G با پشتیبانی از اینترنت پرسرعت موبایل معرفی شد و فروشگاه اپ استور راه‌اندازی شد.

 

💡 نقل قول جابز درباره اپ استور:

“ما داریم یک انقلاب جدید را آغاز می‌کنیم. هر کسی می‌تواند برنامه بسازد و آن را به میلیون‌ها کاربر آیفون برساند.”

 

در ژانویه 2009، جابز مجبور شد به دلیل مشکلات سلامتی، مرخصی پزشکی 6 ماهه بگیرد. تیم کوک، مدیر ارشد عملیات، مسئولیت‌های روزانه را بر عهده گرفت. اما حتی در دوران نقاهت، جابز از خانه روی پروژه جدیدی کار می‌کرد که قرار بود تعریف کامپیوترهای شخصی را تغییر دهد.

 

در ژانویه 2010، جابز در یکی از به یادماندنی‌ترین معرفی‌های محصول خود، آیپد را به دنیا نشان داد. او روی یک مبل راحتی نشست و گفت: “این بهترین تجربه وب‌گردی است که تا به حال داشته‌اید.” آیپد، که ترکیبی از آیفون و مک‌بوک بود، بازار جدیدی از تبلت‌ها را ایجاد کرد.

 

💡 نقل قول جان آیو درباره آیپد:

“ما می‌خواستیم دستگاهی بسازیم که آنقدر بدیهی باشد که انگار همیشه وجود داشته است.”

 

در اکتبر 2010، مک اپ استور راه‌اندازی شد و اکوسیستم نرم‌افزاری اپل را گسترش داد. در همین سال، آیفون 4 با طراحی شیشه‌ای و فلزی جدید و صفحه نمایش رتینا معرفی شد. اما سلامتی جابز رو به وخامت می‌رفت.

 

در ژانویه 2011، جابز دوباره مرخصی پزشکی گرفت. در 24 آگوست 2011، او استعفانامه‌اش را به هیئت مدیره تقدیم کرد و تیم کوک را به عنوان مدیرعامل جدید معرفی کرد.

 

💡 بخشی از نامه استعفای جابز:

“همیشه گفته‌ام اگر روزی نتوانم انتظارات خودم و اپل را برآورده کنم، اولین کسی خواهم بود که به شما اطلاع می‌دهم. متأسفانه آن روز فرا رسیده است.”

 

آخرین حضور عمومی جابز در شورای شهر کوپرتینو بود، جایی که طرح‌های ساختمان جدید اپل را ارائه کرد. این ساختمان که بعدها به اپل پارک معروف شد، آخرین پروژه‌ای بود که او در جزئیاتش دخالت داشت.

 

🎯 روایت‌های کمتر شنیده شده در این دوران:

جابز حتی در بیمارستان هم نمونه‌های اولیه آیپد را بررسی می‌کرد.

او شخصاً بیش از 50 نمونه مختلف از پایه نگهدارنده آیپد را آزمایش کرد.

در طراحی اپل پارک، جابز اصرار داشت که هیچ درز یا اتصال قابل مشاهده‌ای در شیشه‌ها نباشد.

آخرین ایمیل کاری او درباره تغییر رنگ یک آیکون در iOS بود.

در آخرین روزهای زندگی، او طرح‌های اولیه آیفون 5 را بررسی می‌کرد.

 

استیو جابز در 5 اکتبر 2011، در سن 56 سالگی درگذشت. او میراثی از نوآوری و تعالی را به جا گذاشت که فراتر از محصولات بود. او به ما آموخت که تکنولوژی می‌تواند هم زیبا باشد و هم کاربردی، و اینکه بزرگترین رؤیاها با سرسختی و توجه به جزئیات محقق می‌شوند.

 

 

💡 نقل قول از وصیت‌نامه معنوی جابز:

“وقت شما محدود است، پس آن را با زندگی کردن زندگی دیگران هدر ندهید. به صدای درونتان اعتماد کنید. آنها از قبل می‌دانند که شما واقعاً می‌خواهید چه کسی باشید.”

 

میراث جابز در اپل ادامه یافت. تیم کوک شرکت را به بزرگترین شرکت دنیا از نظر ارزش بازار تبدیل کرد. اما شاید مهم‌ترین میراث جابز، الهام‌بخشی به نسل جدیدی از نوآوران بود که می‌خواهند با فناوری، دنیا را جای بهتری کنند.

امروز، اپل پارک به عنوان یادبودی از چشم‌انداز جابز، میزبان هزاران مهندس و طراح خلاق است که راه او را ادامه می‌دهند. و هر بار که یک محصول جدید اپل معرفی می‌شود، سایه استانداردهای بی‌نظیر او همچنان بر شرکت سنگینی می‌کند.

فرزاد یونسیان

مقالات مرتبط

ژان-نوئل کاپفرر (Jean-Noël Kapferer): مردی که تعریف برند را عوض کرد

در یک روز  پاییزی سال 1974، در کتابخانه دانشگاه پاریس، دانشجویی جوان…

داستان ایلان ماسک؛ مردی که برای تغییر آینده زندگی می‌کند

تابستان ۱۹۸۳، پسری ۱۲ ساله در اتاق خوابش در پرتوریا آفریقای جنوبی…

مردی که جهان را با کد تغییر داد؛ داستان زندگی بیل گیتس

در یک گاراژ خانوادگی در سیاتل، پسر نوجوانی با عینک قاب سیاه…

دیدگاهتان را بنویسید